کفیل برابر پارسی: پایندان، جانشین، سرپرست1
کفیل . ک َ (ع ص ، اِ) همتا و مانند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانند.مثیل . (از اقرب الموارد). || پذیرفتار. (منتهی الارب ) (دهار). ضامن . (از اقرب الموارد). ضامن و پذیرفتار. (ناظم الاطباء). پایندان . زعیم . (مجمل اللغه) (زمخشری ) (دهار) (مهذب الاسماء). پذیرفتار. (زمخشری ). حمیل . حویل . کافل . متعهد و ذمه دار و ضامن و قبول کننده کاری برخود.(غیاث ). متعهد و ضامن و پذرفتار و ذمه دار و کسی که کاری قبول کند. (ناظم الاطباء). آنکه نفقه و کسوه و خوراک و پوشاک کسی را برذمه گیرد و بابیزان و بابیزن نیز گویند. .
|| (اصطلاح اداری ) کسی که اداره ی وزارتخانه یا اداره و یا موسسه ای را در غیاب مدیر ارشد به عهده گیرد. || در اصطلاح فقه ، کسی که متعهد شود شخصی را که هرگاه حاکم بخواهد او را حاضر کند. (از فرهنگ علوم جعفر سجادی ). و رجوع به کفالت شود. 2
کفیل بلدیه: جانشین شهردار |